اشک غم...

اشک غم...

آقا سلام :

چرا چشمانت گریان است مولای من؟

چرا رنگ به رخسار نداری ارباب من؟

چرا غبار غم بر چهره داری؟

چه شده باز از دست ما ناراحتی؟باز گناهی کردیم که دلت را شکسته ایم؟میدانم ! هرچه میکشی از ما میکشی از ما مسلمانان کافرت ،از ما بی غیرتان،که اسممان را گذاشتیم شیعه. آقا می دانم هر روز و شب از خدا برای ما طلب آمرزش میکنی،چشمهایت پر خون شده وقتی میبینی یاران آخر زمانیت به گناه افتاده اند،همانان که پیامبر خدا دست بر دوش سلمان فارسی انداخت و فرمودیاران مهدی من از دیار سلمانند،یا در جنگ جمل که امیر المومنین رو به سوی ایران سلام می دهد ومی فرماید سلام من به کسانی که در صلب پدران ورحم مادرانشان هستند ولی قلب هایشان امروزبا ما بود...............

حال آقا ما به کجا رسیده ایم،لعنت خدا بر ما باد بر ما که نوامیسمان را در خیابان ها عرضه می کنیم،لعنت خدا بر ما باد که حرام خدا را حلال وحلالش را حرام کردیم.لعنت بر پدری که نمیداند، دخترش  3 سال با پسری نامحرم رابطه جنسی دارد ،لعنت خدا بر گروهی از ما که به مادران ودخترانشان تجاوز می کنند،لعنت خدا بر مردانی از ما که ناموس خود را با ناموس دیگری عوض می کنند،لعنت خدا بر پدران ومادرانی که ازدواج را بر فرزندانشان سخت می گیرند وراه زنا را بر آنها باز می کنند،لعنت خدا ما که برای هرچیزی وقت داریم جز نماز...........

آقا من که گریه هایم در آمده ومنتظر عذاب خدایم ولی یک سوال دارم؟

اگر منه گناهکار اینقدر بر آشفته شده ام ،شما دیگر چه می کشید از دست این مردم نامرد؟

یعنی چقدر از خدا برای ما طلب بخشش کرده ای که خداوند عذاب قوم لوط را بر ما نازل نکرده است؟.......

 

اقای من کی میایی؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, | 23:36 | نویسنده : رحمت |